لف

  • أباد الله خضراءهم
  • ابدء بِنَفسک
    • ترجمه: «از خود آغاز کن!»
    • مترادف: «اول خویش سپس درویش.»

 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393برچسب:, | 20:7 | نويسنده : رضا سعیدی |

 

 

 

                                                                                                                            

سوالات حل شده درس چهاردهم دوم انسانی

سوالات حل شده درس پانزدهم دوم انسانی

سوالات حل شده درس شانزدهم دوم انسانی

سوالات حل شده درس یازدهم دوم انسانی 

سوالات حل شده درس دوازدهم دوم انسانی

سوالات حل شده درس سیزدهم دوم انسانی

سوالات حل شده درس هشتم 

سوالات حل شده درس نهم

سوالات حل شده درس دهم

سوالات حل شده درس پنجم

سوالات حل شده درس ششم

سوالات حل شده درس هفتم

سوالات حل شده درس9 دوم انسانی

سوالات حل شده درس10 دوم انسانی

سوالات حل شده درس چهارم 

سوالات حل شده درس6 دوم انسانی

سوالات حل شده درس7
دوم انسانی

سوالات حل شده درس8
دوم انسانی

سوالات حل شده درس3 دوم انسانی

سوالات حل شده درس4
دوم انسانی

سوالات حل شده درس5
دوم انسانی

آزمون دبیرستان دکتر حسابی-آذر 92

سوالات حل شده درس1
دوم انسانی

سوالات حل شده درس2
دوم انسانی

نمونه سوالات درس3 با پاسخ 

آزمون دوم انسانی دبیرستان دکتر حسابی-آبان92 

آزمون دوم انسانی دبیرستان دکتر حسابی-آذر 92

آزمون دبیرستان دکتر حسابی-مهر 92

نمونه سوالات درس1 با پاسخ

نمونه سوالات درس2  باپاسخ 

عربی

عربی 2-خرداد 92

آزمون عربی (انسانی) با پاسخ

 



تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 13:57 | نويسنده : رضا سعیدی |
تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 13:52 | نويسنده : رضا سعیدی |
تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 13:46 | نويسنده : رضا سعیدی |
تاريخ : جمعه 1 اسفند 1393برچسب:, | 13:44 | نويسنده : رضا سعیدی |

دانلود کتاب عربی سال سوم دبیرستان به صورت PDF

 

 

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, | 17:39 | نويسنده : رضا سعیدی |
ادبیات عرب
خداوند كه آدمی را خلق كرد، بیان را نیز به او آموخت.[1] و لذا این نعمت الهی همزاد آدمی است، پس قواعد سخن گفتن نیز، پیشینه‌ای به بلندای تاریخ تفكر و تعلم بشر دارد. هر چند كه تدوین قوانین و خواص یك زبان بسی متأخرتر است و به زمانی مربوط می‌شود كه او به جمع آوری علوم و كتابت روی آورده است. 
قرآن به عربی‌نازل شده است و روایات ائمه نیز به عربی است، و در واقع ‌زبان دین اسلام عربی است، و لذا در این نوشتار كوتاه، نگرشی اجمال خواهیم داشت بر تاریخچه و تعالیم علوم ادبی عرب. 
این كه علوم در ادبیات عرب چند دسته‌اند؟ خود محل بحث و مناقشه است.[2] ولی مشهورترین قول، این علوم را به دوازده علم تقسیم می‌كند كه عبارتند از: نحو، صرف، عروض، قافیه، لغت، قرض، انشاء، خط، ‌بیان، معانی، محاضرات و اشتقاق.[3] همین تقسیم‌بندی از زمخشری نیز نقل شده است،[4] علم دیگری به نام بدیع وجود دارد كه برخی آن را علمی مستقل دانسته و برخی دیگر آن را ذیل علم معانی و بیان قرار داده‌اند. این نكته نیز قابل ذكراست كه چهار علم قرض الشعراء، خط، انشاء و محاضرات یا همان تاریخ، فروع در میانند و هشت علم دیگر علوم اصلی ادبی محسوب می‌شوند.[5] 
تاریخچه 
عرب‌ها قبل از اسلام و قبل از تدوین علوم ادبی، شعر و خطابه و سخن‌وری و نامه نویسی داشتند و چون ملكه لغت در طبیعت آنان وجود داشت، نیازی به علوم ادبی احساس نمی‌كردند. ولی نزول قرآن و احتیاج به فهم و تفسیر آن و نیز گسترش سریع ممالك اسلامی، باعث شد مسلمین، لزوم تدوین علوم ادبی را بیابند. چرا كه اكثریت مسلمانان كه از سرزمین‌های غیر عربی بودند، در قرائت قرآن به خطا می‌رفتند. 
مورخان، عموماً اتفاق دارند كه ابوالاسود دوئلی (م 69 هـ .ق) علم نحو عرب را وضع كرده است. او كه از حی به امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ بوده است، خود نقل می‌كند كه اصول علم نحو را از علی ـ علیه السّلام ـ فراگرفته است و هم او بود كه بعدها علامات و حركات را تعیین كرد. نیاز بیشتر مسلمانان غیر عرب، به فهم عربی، موجب شد كه بیشتر اشخاصی كه به تدوین علوم ادبی عرب پرداختند غیر عرب باشند. 
پس از ابوالاسود، مردمانی از كوفه و بصره كار او را تعقیب كردند. در بصره خلیل بن احمد كه او را امام علم عروض و لغت می‌دانند و سیبویه كه امام علم خواست. كتاب‌های مفصلی نوشتند. كتاب العین در لغت نوشته خلیل و الكتاب در نحو، از سیبویه می‌باشد. بسیاری از كتاب‌های ادبی بعدی از این در كتاب اقتباس شده‌اند. در كوفه نیز كسایی و شاگردش فراء از همه نامی‌ترند. با تأسیس بغداد، علمای كوفه به بغداد آمدند و مورد حمایت عباسیان قرار گرفتند و نزاع بصری و كوفی اوج گرفت. چهار كتاب بزرگ در بغداد آن زمان تألیف شد؛ ادب الكاتب از ابن قتیبه الكامل از تبرد، البیان و التبیین، از جاحظ النوادر از ابی علی قاسی بغدادی، ابوالحسن اخفش نیز از دانشمندان بنام كوفی است. سایر علومی كه ذكر آنها رفت به تدریج شاخه شاخه شده و از علوم نحو و لغت مستقل شدند.[6] 
در علم صرف نخستین كسی كه كتابی نوشت، ابومسلم معاذ الهرّاء (م 187) است كه اهل كوفه و استاد فرّاء می‌باشد و خود از شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ بوده است.[7] پس از او ابوعثمان مازنی كتاب التحریف را نوشت.[8] برخی از معروف‌ترین كتابهای علم صرف عبارتند از: الاشتقاق نوشته ابن خالویه، البیان فی التحریف نوشته شیخ احمد مهابادی، شرح شافیه استرآبادی، ‌الشافیه ابن حاجب، التحریف زنجانی و شرح التحریف تفتازانی.[9] 
در لغت، چنان كه گفته شد نخستین كتاب از خلیل بن احمد عروضی است. وی شاگرد امام باقر وامام صادق ـ علیهم السّلام ـ بوده است. پس از او ابن سكّیت قرار ارد و سپس ابوالعباس مبرّد است، كه كتاب الكامل را نوشته است. ابوبكر بن درید (م 321) مهجره اللغه را نوشت. ابوعمرو زاهد (م 345) نیز دو كتاب به نام‌های فاتت العین و فاتت الحجهره نوشت و كتابهای پیشین را تكمیل كرد. برخی از كتب معروف لغت عبارتند از: صحاح اللغه، مفردات القرآن، ‌قاموس المحیط، لسان العرب، ‌تاج العروس، و مجمع البحرین.[10] 
بلاغت در انشاء زبان عرب نیز نتیجه آشنایی با قرآن است. كه نمونه كامل فصاحت و بلاغت می‌باشد. حفظ قرآن، خود بخود در مسلمین ایجاد بلاغت می‌نمود و پس از اسلام زبان عربی وارد دوره جدید از فصاحت و بلاغت شد. كه در خطبه‌ها و مُنشَات ‌كتبی زبان عربی كاملا هویداست، بلاغت در انشاء خطابه، بلاغت در نامه نویسی، و بلاغت در تألیف كتاب هر یك داستانی جدا دارند و در آثار عربی به خوبی خود نمایی می‌كنند.[11] و پس از قرآن باید به نقش ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به خصوص نهج البلاغه حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ و صحیفه سجادیه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ نیز اشاره نمود. 
فنون بلاغت در علم معانی و بیان بحث می‌شوند: كه ابوعبدالله مرزبانی، دانشمند شیعی، اولین تدوین‌گر این علوم می‌باشد، كتاب تجرید البلاغه از ابن میثم بحرانی، مفتاح العلوم از سكّاكی، تلخیص المفتاح‌ از محمد بن عبدالرحمان قزوینی، مطوّل از تفتازانی و... كتب معروف این علوم هستند. زمخشری و میر سید شریف جرجانی نیز از سرآمدان این دو رشته‌اند.[12] 
شعر عرب جاهلی معروف است و عرب شعر و فنون آن را خوب می‌شناخته است. البته پس از اسلام گرایش اُدباء بیشتر به خطابه بوده است تا شعر. با این حال در دوران اموی،‌حكام بنی امیه، تلاش فراوانی در جذب و احترام شعرا داشتند. شاید تلاش برای كتمان حقایقی كه شعراء در بیان فضایل اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ و حقانیت آنان ابراز می‌كردند، یكی از عوامل و انگیزه‌های آنان بوده است. بنی‌عباس نیز چنین بودند. مسلمانان از همان قرن اول هجری برای فهم بهتر قرآن به جمع آوری اشعار گذشتگان پرداختند. حماد بن راویه دیلمی كوفی (م 155) نخستین از ایشان است. شعرای عرب را به چهار رشته شعرای جاهلیت، شعرای مخضرمین، (از ظهور اسلام تا آخر بنی امیه)، شعرای مولدین در زمان عباسیان و بالاخره محدثین تقسیم كرده‌اند. دسته اخیر پس از انتشار فلسفه وكلام در عالم اسلام شكل گرفتند و لذا اشعار آنان رنگ و بوی جدلی و حكمی گرفته است. متبنّی به معری وشریف رضی از شعرای معروف این گروه هستند. شاعران دوره اسلامی، به دلیل تأثیرپذیری از قرآن و حدیث و نیز بهره‌وری از میراث شعر و امثال و حكم گذشتگان فصیح‌تر و با ذوق‌تر از شعرای دوران جاهلی شدند.[13] وجود شعر نشان می‌دهد كه عرب، عروض و قافیه را می‌شناخته است. ولی این دو علم نیز تدوین خود را مدیون خلیل بن احمدند.[14] پس از او ابوعثمان بكر بن حبیب نحوی معروف به مازنی (م 247) است كه كتاب العروض و القوافی را نوشته است.[15] مردم اندلس نیز تاریخ مخصوص در شعر تنظیم كردند و اسلوب و روش‌های متنوع ابداع نمودند، شعر موشح از ابتكارات ایشان است. شعرای شمال آفریقا نیز بحرهای جدیدی به علم عروض افزودند.[16] 
معرفی اجمالی 
به صورت كلی علم ادب، علمی است كه با رعایت قواعد آن، آدمی از اشتباه نوشتاری و گفتاری در كلام عرب در امان می‌ماند.[17] و به گفته ابن خلدون، این علم موضوع خاصی ندارد تا عوارض آن مورد بحث قرار گیرد. و اهل لسان به خاطر فایده این علم در پی آن هستند، یعنی توانایی در نظم و نثر.[18] امّا برای هر یك از علومی كه زیر مجموعه ادبیات هستند تعریف و موضوع خاصی ذكر شده كه گزارش گونه‌ای از آن را ارائه می‌نماییم. 
علوم زیرمجموعه ادبیات عرب 
علم لغت: علمی است كه در آن درباره مفردات الفاظ وضع شده و از جهت دلالت مطابقی آنها بر معانی‌شان بحث می‌شود. و از آن جا كه موضوع این علم، لغتِ مفرد حقیقی است، برخی گفته‌اند كه علم لغت، شناخت اوضاع شخصی مفردات می‌باشد. هدف این علم پیشگیری از اشتباه در معانی حقیقی لغات و تمایز قایل شدن بین معانی حقیقی و مجازی و برداشت‌های عرفی است. و روشن است كه افاده و استفاده از هر علمی منوط به شناخت لغت می‌باشد.[19] 
علم صرف: یا همان تحریف، اصطلاحاً یعنی تحویل بردن و تغییر دادن یك اصل كه همان مصدر باشد، به صیغه‌های مختلف، كه از هر یك معنایی جدا قصد شده باشد و این معنا جز با این كلمه سازی و تغییر و تحویل حاصل نمی‌شود.[20] مثل این كه چگونه از سه حرف اصلی ضارب افعال مختلف در زمان‌های مختلف اسم فاعل و اسم مفعول و ... ساخته می شود. 
از همین جا معلوم می‌شود كه موضوع علم صرف كلمه است و خصوصیات و ساختمان آن مورد بحث قرار می‌گیرد و فایده آن نیز شناخت كلمات و معانی آنها و نیز ساختن كلمات مناسب برای معانی مختلف می‌باشد.[21] در این علم درباره، جامد و مشتق، مونث و مذكر، مفرد و جمع و تثنیه، اسم یا فعل و یا حرف بودن ‌و زمان‌های مختلف افعال و... بحث می‌شود. 
علم اشتقاق: این علم شباهت فراوانی با علم صرف دارد. و كلمات را از این جهت كه تداوم اصل و كدام فرع آن است بررسی می‌كند[22] و نیز این كه این فرع چگونه از آن اصل حاصل شده است.[23] 
علم نحو: علم به اصول و قواعدی است كه با آنها حالت و حركت حرف آخر هر كلمه در جمله و نیز كیفیت تركیب كلمات با هم در یك جمله‌، معلوم می‌شود. موضوع این علم كلمه و كلام و هدف آن نیز حفظ زبان از اشتباه لفظی است.[24] در این علم درباره إعراف هر یك از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جایگاه هر یك از آنها در جمله بحث می‌شود و هم چنین این كه چه عاملی باعث می‌شود این اعراب تغییر كنند. 
علم معانی: این علم یكی از اركان بلاغت محسوب می‌شود و اصول و قواعدی را آموزش می‌دهد كه می‌توان با آنها لفظ را مطابق با مقتضای حال، به كار برد، اموری هم چون تقدیم، تأخیر و حذف و یا ذكر هر یك از اركان جمله و نیز ایجاز و اطناب و فصل و وصل كلام به هم.... مباحث این علم را تشكیل می‌دهند.[25] 
مقتضای حال، ركن اساسی این علم است. چرا كه موقعیت مخاطب نقش فراوانی در شكل دهی به جمله دارد و گوینده و نویسنده باید كلام خود را به نوعی شكل دهد كه مخاطب هم آن را به خوبی بفهمدو هم آزرده نشود. و این وظیفه علم معانی است. 
به عبارت بهتر مراد از معانی در علم معانی، معانی ثانویه است. یعنی اغراضی كه متكلم دارد و به خاطر همان اغراض، اسلوب خاصی به كلام خود می‌دهد.[26] و مثلاً یك جمله‌امری مثل «برف را ببین» به جای جمله خبری «برف زیادی باریده است» به كار برده می‌شود. تا تعجب متكلم ابراز شود.[27] 
علم بیان: این علم دومین ركن بلاغت است. و علمی است كه با آشنایی با قواعد قرآن می‌توان یك معنا را با تركیب‌های مختلف بیان كرد، زیرا هر معنایی درجه‌ای از وضوح دارد كه دیگری ندارد.[28] و البته این تركیب‌ها و اسلوب‌های مختلف، معنوی‌اند نه لفظی و لذا با قواعد نحوی و معانی متفاوتند. در این علم عنصر خیال نقش اساسی دارد.[29] و مباحث اصلی آن عبارتند از تشبیه و استعاره، حقیقت و مجاز و كنایه. 
علم بدیع كه برخی‌ آن را ذیل دو علم معانی و بیان دانسته‌اند. علمی است كه از صور معنوی و لفظی، زیبایی كلام بحث می‌كند و لذا به لحاظ رتبه پس از معانی و بیان و رعایت قوانین آن دو علم قرار می‌گیرد.[30] برخی از مباحث آن هم عبارتند از تضاد و طباق سجع، جناس و مبالغه. 
علم عروض و قافیه: این دو علم هر دو مربوط به شعر و كلام منظوم می‌باشند. علم عروض اشعار را از حیث وزن آنها مورد مطالعه قرار می‌دهد.[31]یعنی چگونگی ایجاد وزن، صحت و سقم آن و برخی از شگردهایی كه مخصوص احكام منظور است.[32] و به گفته خواجه نصیرالدین طوسی این علم به نوعی زیر مجموعه علم موسیقی می‌باشد.[33] 
علم قافیه: بررسی ارتباط حروف و یا كلمات آخر ابیات در شعر می‌پردازد.[34] و در این علم، تعریف و مشخص كردن دقیق حرف قافیه، كلمه قافیه، ردیف و... می‌پردازند و عیوب آن را مشخص می‌كنند.[35] 
آن چه ذكر شد اشاره‌ای بود به اصول علوم ادبیات عرب، معرفی فروع این علوم خود مجالی دیگر می‌طلبد، به علاوه علم محاضرات یا تاریخ، خود امروزه علم مستقل می‌باشد. 
و حاصل این نوشتار كوتاه آن كه، آن چه در علوم ادبی موجود است، همه حاصل پس از اسلام است. به علاوه كه تأثیر بیشتر اسلام را در محتوای شعر و نثر باید جستجو كرد كه خود حدیثی است مفصل و هر كسی با مراجعه به متون ادبی عربی و حتی كتب علمی و آموزشی ادبیات عرب این تأثیر را به وضوح مشاهده خواهد كرد. 

[1] . رحمن، 3 و 4. 
[2] . ر.ك: دهخدا، علی اكبر، لغت نامه، ذیل ماده ادب. 
[3] . هاشمی، سید احمد، القواعد الاسلامیه للغه العربیه، هجرت، قم، بی‌تا، ص 3. 
[4] . ر.ك: سید علیخان كبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، بی‌تا،ص 14. 
[5] . همان. 
[6] . زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر كلام، امیر كبیر، تهران، 1379، چ 9، ص 478 ـ 485. 
[7] . قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370، چ دوم، ص 102، به نقل از ریحانه الادب، ج 4، ص 312 ـ 314، و نیز فهرست ابن ندیم، ص 103. 
[8] . همان، به نقل از ریحانه الادب، ج 5، ص 149 ـ 151. 
[9] . همان، ص 103. 
[10] . رك، همان، ص 100 ـ 102. 
[11] . ر.ك: زیدان، جرجی، همان، ص 486. 
[12] . ر.ك: قربانی، زین العابدین، همان.ص 106 و 107. 
[13] . ر.ك: زیدان، جرجی، همان، ص 514 ـ 522. 
[14] . همان، ص 522. 
[15] . ر.ك: قربانی، زین العابدین، همان، ص 107 ـ 108. 
[16] . زیدان، جرجی، همان، ص 523. 
[17] . ر.ك: سید علیخان كبیر، همان. 
[18] . ر.ك: دهخدا، همان. 
[19] . فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دار الجیل، بیروت، لبنان، بی‌تا، ص 6 و 7. 
[20] . جمعی از نویسندگان، جامع المقدمات، تصحیح و تعلیق، مدرس افغانی، انتشارات هجرت، قم، 1375، چ 9، ص 205 (كتاب شرح التصریف). 
[21] . طباطبایی، محمد رضا، صرف ساده، دار العلم، قم، 1372، چ 29، ص 11 و 12. 
[22] . ر.ك: سید علیخان كبیر، همان، ص 23؛ ر.ك: مدرس افغانی،‌محمد علی،‌مكررات المدرس، مطبعه النعمانی، نجف، 1389 ق، چ 2، ج 1، ص 24. 
[23] . ‌فرهنگ معین، ذیل ماده اشتقاق، ج 1، ص 280. 
[24] . جامع المقدمات، همان، ج 2، صص 64 و 193 و 436. 
[25] . ر.ك:‌تفتازانی، مسعود بن عمر (سعدالدین) شرح مختصر المعانی، دار الذخائر، قم، 1318، چ سوم، ص 24 ـ 25. 
[26] . ر.ك: عبدالهادی الفضلی، تهذیب البلاغه،، المجع العلمی الاسلام، تهران، 1374، چ 7، ص 19. 
[27] . ر.ك: شمسیا، سیروس،‌معانی،‌نشر میترا، تهران، 1375، چ 4، ص 13 ـ 14. 
[28] . تفتازانی، همان، ص 218. 
[29] . عبدالهادی الفضلی، همان، ص 78. 
[30] . تفتازانی، همان، ص 315؛ و عبدالهادی الفضلی، همان، ص 99. 
[31] . سید علیخان كبیر، همان. 
[32] . شمسیا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، انتشارات فردوس، تهران، 1375، چ 12، ص 11 ـ 12. 
[33] . اقباس، معظمه، شعر و شاعری در آثار خواجه نصیر الدین طوسی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1370، ص 166. 
[34] . سید علیخان كبیر، همان. 
[35] . شمسیا، سیروس، پیشین، ص 89 ـ 124.
محمد كاظم حقاني فضل


تاريخ : 8 آبان 1393برچسب:, | 15:59 | نويسنده : رضا سعیدی |

باسمه تعالی

طراحی آموزشی(طرح درس روزانه)

1-ماده درسی عربی      2-پایه اول        3- هدف کلی درس آموزش مشتقات      4-موضوع درس جامد و مشتق

5-نام و نام خانوادگی                         6- زمان 90 دقیقه               7- منابع کتاب درسی- سال تحصیلی

8- هدف های جزئی: 1-دانش آموز باید قرائت درست متن را بداند و واژگان مهم آن را اشنا شود 2-دانش آموز باید انواع  

                              کلمه (اسم- فعل- حرف) را از یکدیگر تشخیص دهد3-دانش آموز باید بداند که تقسیم بندی جامد و

                              مشتق مربوط به (اسم) می باشد.

9-هدف های رفتاری:        دانش آموز در پایان این درس باید بتواند: 1-قرائت درس را به روانی به همراه ترجمه ی 

 (براساس حیطه شناختی،عاطفی،و روانی حرکتی)     آن بیان کند. 2- فرق اسم جامد و مشتق را بداند 3-تعریف مشخصی از اسم های مشتق بتواند

                                      شرح دهد 4-وزنهای اسم مبالغه-اسم زمان و مکان- اسم تفضیل و صفت مشبهه را بتواند نام

                                      ببرد  5-انواع مشتقات را در متن درس تشخیص دهد.

10-ارزشیابی تشخیصی:     الف) 1-کلمه به چند قسمت تقسیم می شود؟     2-مشخصه ی اسم چیست؟

الف-تعیین رفتار ورودی           3-مشخصه ی فعل چیست و طرز تشخیص ثلاثی مجرد از مزید چگونه است؟

ب-اولین گام آموزشی             ب) اسم های جامد را از مشتق تشخیص دهد- اسم مکان را از فعل کتب بسازد.

                                    وزنهای صفت مشبهه را نام ببرد.

11- چیدمان کلاسی:        خطی نیم دایره چیدمان عادی کلاس- با توجه به تعداد دانش آموزان و مکان تدریس متفاوت است.

12- گروه های کلاسی:             گروههای 3 یا 4 نفره

13-رسانه ها و مواد آموزشی:    کتاب- تخته- گچ رنگی و سفید

14-روش های یاددهی- یادگیری:   روش توضیحی-پرسش و پاسخ

الف- فعالیت های معلم(معلم می خواهد در کلاس چه انجام دهد)

 
15-فعالیت های یاددهی- یادگیری:    سلام و احوالپرسی- حضور و غیاب- اجرای آزمون تشخیصی- آماده سازی برای ارائه                  

                                                  درس جدید. ارائه درس جدید: متن درس توسط معلم خوانده می شود و با کمک بچه 

                                                  ها ترجمه می شود-رئوس مطالب پای تخته نوشته می شود- جامد و مشتق چیست؟

                                                  انواع مشتقات کدامند؟ این مطالب تشریح می شود و نمونه هایی از کتاب مثال زده

                                                  می شود و در حین تدریس پرسش می شود و بالاخره جمع بندی مطالب- رفع   

                                                  اشکال و تعیین تکلیف و اختتامیه ی مطالب.                               

ب- فعالیت های دانش آموز:   در کلاس: قرائت و ترجمه چند عبارت از درس جدید توسط دانش آموزان- گوش دادن با

دانش آموزان چه می خواهند انجام دهند.

 
                                         دقت به درس و جواب دادن به سوالات معلم در حین تدریس- حل یک نمونه از تمرینها بعد

                                         از تمام شدن تدریس معلم . خارج کلاس: حل همه تمرینها در دفتر مخصوص و حفظ معنای

                                         کلمات و یافتن مشتقات در متن درس.

الف- تکوینی یا مستمر:

ب ارزشیابی تراکمی یا پایانی:

 
16-ارزشیابی آموزشی:       الف-در حین تدریس: دانش آموز باید از برخی افعال بتواند مشتقات خواسته شده را از روی  

                                      وزنهای آنها بسازد و نمونه هایی از مشتقات که در زبان فارسی نیز بکار می روند را بیان کند.

                                             ب- در پایان درس: اسم های جامد را از مشتق تشخیص بدهد و تمرین خارج از کتاب را که    

                                      معلم روی تابلو می نویسد بتواند حل کند.

17- تعیین تکالیف علمی، پژوهشی،  تعیین کردن سوره ای از قرآن کریم و تشخیص مشتقات را در آن آیات کریمه. خلاقیتی و تمرینی                         درست کردن بروشورهای بزرگ برای انواع مشتقات بر وزنهای آنها و نصب آنها در                                               

                                                 کلاس استفاده cd های مخصوص این درس در صورت بودن امکانات لازم.

                                                  تشویق استفاده از کتاب قرآن و نهج البلاغه برای کاربردی کردن مطالب تدریس شده.

 



تاريخ : 8 آبان 1393برچسب:, | 15:59 | نويسنده : رضا سعیدی |
إن الشعر الفلسطینی یشوق أی باحث لتناول موضوع توظیف التراث فیه , ولكنی أردت أن یكون بحثی أكثر عمقا وتفصیلا , وذلك من خلال إفراده لدراسة التراث فی شعر احد الشعراء الفلسطینیین , ولیس بشكل عام , وقد وقع اختیاری على الشاعر الفلسطینی معین بسیسو بعد أن قمت بقراءة مجموعة من دواوین الشعراء الفلسطینیین , فوجدت فی شعر معین بسیسو توظیفا كبیرا للتراث , كما أن شعره جذبنی كثیرا لموضوع الدراسة لما فی هذا الشعر أصالة وعراقة , فمعین بسیسو شاعر ثوری أمضى حیاته فی رفض القهر والعدوان المسلط على رقاب الشعب الفلسطینی.
ولا شك أن عملیة توظیف التراث عملیة لیست بالیسیرة ؛ لأنها تعتمد على استدعاء النصوص التراثیة الغائبة , وتضمینها فی بنیة النص الحاضر , لیحدث نوعا من التلاحم البنیوی بین كلا النصین , وهذا یتوقف بالطبع على اتساع الجانب المعرفی والثقافی بالتراث من ناحیة , ومن ناحیة أخرى یتوقف على مدى إمكانیة امتلاك الشاعر لأدوات التوظیف المختلفة , والتی یظهر مدى توفرها عند الشاعر من خلال عملیة تحلیل وتذوق قصائده .
وبما أن هناك اختلاف على تحدید مفهوم التراث ومادته , فقد بدأت دراستی هذه بتمهید تلاه ثلاثة فصول , اشتمل التمهید على توضیح لمفهوم التراث قدر الإمكان , بالإضافة إلى أشكال هذا التراث ومصادره المختلفة التی نهل الشعراء المعاصرین بشكل عام من ینابیعه.
وقد جمعت فی الفصل الأول كلا من التراثین الأسطوری والتاریخی , لوجود نقاط تلاقی بسیطة بینهما , حیث بدا الفصل الأول بالحدیث عن مفهوم التراث الأسطوری , والفرق بین أنواعه المختلفة , ومن ثم عرض للقصائد الشعریة التی اشتملت على ذلك الموروث فی شعر معین بسیسو , وفی المبحث الثانی تناولت الموروث التاریخی من حیث مفهومه وبیان كیفیة استدعاء الشاعر لذلك الموروث , أما المبحث الثالث فكان بمثابة نقطة التلاقی بین هذین الموروثین فیما یسمى بالتراث التاریخسطوری مع تحلیل نماذج شعریة اشتملت على هذا اللون التراثی .
أما الفصل الثانی فیرصد أشكال الناص الدینی عند الشاعر , وقد عمدت إلى عدم تسمیة الفصل بالتراث الدینی نظرا لمكانة الدین الذی یحتل قلوبنا , لذلك من الأفضل ألا نطلق علیه مصطلح التراث , فالدین لم نرثه عن آبائنا بقدر ما نمتلكه فی قلوبنا وأرواحنا , لذلك یبدو لی أن استخدام مصطلح التناص الدینی أفضل من التراث الدینی أفضل .
وقد تناول هذا الفصل رصدا للآیات القرآنیة التی استدعاها الشاعر من القرآن الكریم , وكیفیة توظیفه لها والتی كان للشاعر أهدافا من وراء ذلك الاستدعاء , كما انه كان للشخصیات الإسلامیة اثر بارز فی شعره , فقد تحدثت عنه فی هذا الفصل وبینت أهداف الشاعر من استدعاء تلك الشخصیات العریقة , وفی نهایة هذا الفصل أشرت إلى أن الشاعر لم ینس الدیانات الأخرى التی أعطاها نصیب من ذلك التوظیف .
أما الفصل الثالث والأخیر فقد اشتمل على رصد القصائد التی ورد فیها كلا من التراث الأدبی والشعبی , فقد بدا الفصل بالتطرق إلى الشخصیات الأدبیة العریقة فی شعرنا العربی والعالمی أیضا , وكیف اقتدى بها معین بسیسو وجعلها عنصرا أساسیا فی النص , لینطلق من خلالها إلى قضایا واقعه المریر .
أما النصوص الأدبیة التی استوحاها شاعرنا فكانت عربیة بحتة , وذلك للتوافق اللغوی فلیس من المعقول أن یوظف الشاعر فی قصیدته قصیدة أخرى من لغة أخرى على الرغم من إعجاب الشاعر بشعراء الغرب وتمجیده لهم .
وفی نهایة الفصل كان الحدیث منصبا على التراث الشعبی , وخاصة الحكایات الشعبیة التی استوحاها الشاعر من تراثنا العربی , كألف لیلیة ولیلة التی استدعى الشاعر الكثیر من شخصیاتها ومحورها فی بنیة النص الأدبی .
وفی الختام احمد الله رب العالمین على توفیقی فی انجاز هذه الدراسة , وأتمنى أن تكون دراستی المتواضعة هذه قد قدمت شیئا یحمل بضعا من الفائدة لدارسی ومحبی الشعر الفلسطینی.


نادر ظاهر ...
‫‬
التمـهـیــد
معین بسیسو حیاته وأعماله الأدبیة .
مفهوم التراث ومصادره .
مفهوم التوظیف فی الشعر العربی الحدیث .
هو معین ابن توفیق بسیسو ولد فی العاشر من شهر أكتوبر لعام ألف وتسعمائة وستة وعشرین فی حی الشجاعیة بمدینة غزة . 
نشأ معین فی هذا الحین الصغیر , وقضى أیام طفولته فیه ؛ فأثرت الحیاة البیئیة التی عاشها تأثیرا كبیرا على حیاته الأدبیة , فقد نشأ فی بیئة شعبیة , وعاش سنوات عمره الأولى فی أحضانها .
أحب معین بسیسو الشعراء منذ نعومة أظفاره , واقرأ العدید من القصائد التی ترجع لكبار الشعراء حتى دخل الشعر قلبه , فقد كان یقول : "فی رمضان كانوا یحضرون شاعرا لكی یغنی لهم سیرة (أبو زید الهلالی) . كنت اجلس تحت النافذة وأصغی للشاعر حتى خیوط الفجر , وما أكثر ما كانت أمی تجدنی ممدا تحت النافذة . من یومها أحببت الشاعر وأحببت ربابته".(*) 
أنهى معین مرحلته الابتدائیة , وانتقل إلى كلیة غزة لیدرس المرحلة الإعدادیة والثانویة فیها , وتخرج منها عام 1948 , وأثناء دراسته للمرحلة الثانویة بدا ینشر باكورة قصائده وهی بعنوان " الفلاح الفلسطینی " عام 1946 , وبعد أن أنهى معین مرحلته الثانویة انتقل إلى القاهرة لیدرس الصحافة فی الجامعة الأمریكیة فیها , وقبل تخرجه من الجامعة بأشهر قلیلة اصدر أول دیوان له وهو بعنوان "المعركة" , وكان معین یلتقی بالعدید من الكتاب والأدباء والشعراء فی مصر .
اتجه معین وجهة الفكر الشیوعی , وقام بالعدید من النشاطات السیاسیة , واعتقل فی السجون المصریة مرتین : الأولى من 1955 إلى 1957 , والثانیة من 1959 إلى1963 .
عاد معین بسیسو إلى ارض الوطن , وعمل مدرسا فی أكثر من مدرسة فی قطاع غزة , وفی مصر أیضا , وسافر إلى العدید من الدول العربیة : كلبنان وتونس والعراق والجزائر وسوریا , وبدأت دواوین معین تصر الواحد تلو الآخر , كما كان لعمله المسرحی اثر كبیر فی توعیة المواطن العربی بما یدور حوله .
انخرط معین فی العمل الوطنی وكان وطنیا شیوعیا وأصبح أمینا عاما للحزب الشیوعی فی قطاع غزة . 
عرف معین فی حیاته ما بین الصحفی والأدیب , فقد كانت مشاركاته الصحفیة ذات بصمة واضحة فی الإعلام العربی , فقد كان یكتب الكثیر من البرامج الإذاعیة والتلفزیونیة فی جمیع الدول العربی فی سوریا ولبنان وغیرها .
وفی یوم 23/1/ 1948 سافر معین من تونس إلى الاتحاد السوفییتی لحضور إحدى مؤتمرات اتحاد كتاب آسیا , لكنه استراح فی مدینة لندن انتظارا للطائرة التی سیسافر بها إلى موسكو , وفی احد فنادق لندن أصیب بأزمة قلبیة حادة لیفارق الحیاة عن عمر یناهز السابعة والخمسین , "ومن خلال التقریر الطبی تبین أن الإرهاق والتعب هما السبب الرئیسی فی وفاته ودفن فی مقبرة مدینة نصر فی إحدى ضواحی القاهرة"(*) . 
أعماله الشعریة
• المسافر (1952م). 
• المعركة، أول دواوینه الشعریة دار الفن الحدیث، القاهرة، 1952م). 
• الأردن على الصلیب (دار الفكر العربی، القاهرة، 1958م). 
• قصائد مصریّة / بالاشتراك (دار الآداب، بیروت، 1960م). 
• فلسطین فی القلب (دار الآداب، بیروت، 1960م). 
• مارد من السنابل (دار الكاتب العربی، القاهرة، 1967م). 
• الأشجار تموت واقفة / شعر (دار الآداب، بیروت، 1964م). 
• كرّاسة فلسطین (دار العودة، بیروت، 1966م). 
• قصائد على زجاج النوافذ (1970م). 
• جئت لأدعوك باسمك (وزارة الإعلام، بغداد، 1971م 
• الآن خذی جسدی كیساً من رمل (فلسطین، بیروت، 1976م). 
• القصیدة / قصیدة طویلة (دار ابن رشد، تونس، 1983م). 
• الأعمال الشعریة الكاملة / مجلد واحد (دار العودة، بیروت، 1979م). 
• آخر القراصنة من العصافیر. 
• حینما تُمطر الأحجار.
أعماله المسرحیة
• مأساة جیفارا (دار الهلال، القاهرة، 1969م). 
• ثورة الزنج (1970م). 
• شمشون ودلیلة (1970م). 
• ثورة الزنج. 
• الصخرة. 
• العصافیر تبنی أعشاشها بین الأصابع. 
• محاكمة كتاب كلیلة ودمنة. (3)
أعماله النثریة
• مات الجبل، عاش الجبل (1976). 
• نماذج من الروایة الإسرائیلیة المعاصرة (القاهرة، 1970م). 
• باجس أبو عطوان / قصة (فلسطین الثورة، بیروت، 1974م). 
• دفاعاً عن البطل (دار العودة، بیروت، 1975م). 
• البلدوزر / مقالات (مؤسسة الدراسات، 1975م). 
• دفاتر فلسطینیة / مذكرات (بیروت، 1978م). 
• كتاب الأرض / رحلات (دار العودة، بیروت، 1979م). 
• أدب القفز بالمظلات (القاهرة، 1972م). 
• الاتحاد السوفیتی لی (موسكو، 1983م). 
• 88 یوماً خلف متاریس بیروت (بیروت، 1985). 
• عودة الطائر / قصة. 
• وطن فی القلب / شعر مترجم إلى الروسیة - مختارات موسكو. 
• یومیات غزة - غزة مقاومة دائمة (القاهرة) 1971. (*) 

مفهوم التراث ومصادره :
مفهوم التراث :
وردت كلمة "تراث" بمعانی مختلفة فی المعاجم العربیة , وان كانت فی النهایة لا تبتعد عن معناها الاصطلاحی , ففی الصحاح جاءت "المیراث أصله مِوْراثٌ، انقلبت الواو یاء لكسرة ما قبلها.والتُراثُ أصل التاء فیه واو. تقول: وَرِثْتُ أبی، ووَرِثْتُ الشیءَ من أبی، أرِثُهُ بالكسر فیهما، وِرْثاً ووِراثَةً، الألف منقلبة من الواو، وَرِثَةً الهاء عوض من الواو.وتقول: أورثه الشیءَ أبوه، وهم وَرَثة فلان.ووَرَّثَهُ توریثاً، أی أدخله فیماله على ورثته. وتوارثوه كابراً عن كابرٍ." (*)
أما فی مقاییس اللغة "فالواو والراء والثاء: كلمةٌ واحدة، هی الوِرْث. والمیراث أصله الواو. وهو أن یكون الشّیءُ لقومٍ ثم یصیرَ إلى آخرین بنسبٍ أو سبب. قال:
ورِثْناهُنَّ عن آباءِ صدق ونُورِثُها إذا مُِتْنا بَنِینا"(*) . 
ولا یبتعد المعنى الاصطلاحی للتراث كثیرا عن معناه اللغوی , فالتراث هو : " ما تراكم من خلال الأزمنة من عادات وتقالید وتجارب وخبرات وفنون وعلوم فی شعب من الشعوب , وهو جزء أساسی من قوامه الاجتماعی والإنسانی والسیاسی والتأریخی والخلقی "(*). 
فمن خلال التعریف السابق یتضح أن التراث هو ما تركته الأجیال السابقة للأجیال اللاحقة فی مختلف المجالات باعتباره موروث سابق فقط من وجهة نظر القدماء , أما فی العصر الحدیث فقد احتلت كلمة (تراث) مكانة كبیرة لیس على الصعید الأدبی فقط بل على الصعید الفكری والثقافی بشكل عام , فلم یعد التراث عبارة عن مخلفات سابقة تركها الآباء والأجداد , بل أصبح امتدادا للحضارة الفكریة والحیاتیة المعاصرة , فعملت الشعوب على الاستفادة من ذلك الموروث وتوظیفه فی شتى مجالات الحیاة .
مصادر التراث :
اختلفت وتنوعت مصادر التراث من حیث ماهیتها , وبرغم هذا الاختلاف إلا أن الأدباء نهلوا من جمیع تلك المصادر , فمنهم من اهتم بالتراث الشعبی باعتباره التراث الذی یمثل ماضی الآباء والأجداد خیر تمثیل , ومنهم من اهتم بالتراث الدینی وخاصة الإسلامی باعتباره أساس كل امة مسلمة , ومنهم من اهتم بالتراث التاریخی بشكل عام وبشخصیاته على وجه الخصوص , ومنهم من لم یرغب فی الخروج عن إطار الأدب , فاهتم بالتراث الأدبی وأهم أدبائه , لذلك أرى انه لا بد من ذكر مصادر التراث المتنوعة والتی تشمل :
- التراث الأسطوری 
- التراث التاریخی 
- التراث الدینی 
- التراث الأدبی 
- التراث الشعبی 

مفهوم التوظیف فی الشعر العربی الحدیث 
إن مصطلح توظیف التراث مصطلح جدید ظهر فی العصر الحدیث , والمقصود به أن یستلهم الشاعر من التراث ما یلاءم فكره وظروفه أو ظروف مجتمعه ویضمنها داخل النص الأدبی , فتوظیف الشخصیة التراثیة "یعنی استخدامها استخداما تعبیریا لحمل بعد من إبعاد تجربة الشاعر المعاصر أی أنها تصبح وسیلة تعبیر وإیحاء فی ید الشاعر فهو یعبر من خلالها - أو "یعبر بها"- عن رأیاه المعاصرة"(*) , فهو یعتبر الشخصیة التراثیة رمزا لشخصیة معینة تؤثر فی حیاته أو حیاة مجتمعه .
ولكن وجهات النظر النقدیة تختلف من حیث طریقة تعامل الشاعر مع هذا الموروث ولكن یكاد یكون هناك "قدرا من الإجماع على أن للتراث وظیفة فی الإبداع والمعرفة والسلوك , وان التعامل معه بوعی هو الذی یحقق الفائدة المرجوة"(*) . 
على أیة حال نستطیع القول بان اغلب الشعراء فی العصر الحدیث انكبوا على التراث ونظروا إلیه نظرة جدیدة تختلف عن نظرة السابقین له , فبعد أن كان الشاعر یتعامل مع التراث باعتباره جزءا من الماضی فقط لا یمكن تحویره , أصبح الشاعر فی العصر الحدیث "یرى فی هذا التراث إمكانات تجدد لا تنفذ , تحیا وتخلد بالاختیار الدائم بینها , بالإضافة الدائمة إلیها , وتبنی ما یلاءم تجربة كل شاعر منها"(*) , أی انه "لم یقف منه موقفا محایدا أی لم ینسب التراث إلى ماضی منعزل عن الحاضر , أو إلى مصدر منفصل عن واقع العصر"(*) , فالتراث لا یناقض التطور , بل یعمل على إكمال دوره ویعطیه الحیویة والحركة للنهوض أكثر , والشاعر فی تناوله لشخصیته التراثیة لا یعمل على تصویرها كما هی , بل یرسم لنا صورة فنیة لشخصیة جدیدة ویجعلها "شخصیة تراثیة معاصرة فی نفس الوقت وذلك بان یختار من بین ملامح الشخصیة التی یتناولها ما یتناسب وتجربته المعاصرة ثم یسقط أبعاد تجربته على هذه الملامح التی اختارها "(*) .
سنقتصر فی هذه الدراسة فی الفصول التالیة على شعر معین بسیسو , وتحلیل أشعاره لإظهار موهبة الشاعر وقدرته فی توظیف التراث بشتى ألوانه , فقد اشتمل دیوانه على قصائد كثیرة حملت فی باطنها ذلك الموروث , وربما باستطاعتنا القول إن اغلب شعر معین بسیسو وُظف فیه التراث , وان دل هذه الأمر على شیء فإنما یدل على اهتمام شاعرنا بالتراث فهو الذی قال : "نحن لسنا نباتا شیطانیا ینمو بعیدا عن كل ما فی التراث من إبداع وحضارة وجمال وشجاعة ونبالة , تراثنا ملیء بالبطولات وملیء بالمواقف الحضاریة الكبیرة ولذلك یجب أن نستفید من هذا التراث وان نوظفه"(*) . 

الفصل الأول / التراث الأسطوری والتاریخی

توظیف الأساطیر والخرافات .
توظیف الشخصیات التاریخیة . 
توظیف الأحداث التاریخسطوریة . 
وردت كلمة (أساطیر) فی لسان العرب "بمعنى الأباطیل وبمعنی الأحدوثة فواحد الأساطیر أُسْطُورَةٌ، كما قالوا أُحْدُوثَةٌ وأَحادیث , والأَساطِیرُ الأَباطِیلُ.
والأَساطِیرُ أَحادیثُ لا نظام لها، واحدتها إِسْطارٌ وإِسْطارَةٌ، بالكسر، وأُسْطِیرٌ وأُسْطِیرَةٌ وأُسْطُورٌ وأُسْطُورَةٌ"(*) . 
لذا فإن الأسطورة عبارة عن قصص قدیمة ترتبط ارتباطا وثیقا بالمعتقدات الدینیة , فهی " بمثابة التعبیر القولی عما یمارس عملیا فی الطقوس القبلیة"(*) , فالإنسان القدیم كان یؤمن كثیرا بالغیبیات , وطالما أن الأسطورة ترتبط ارتباطا وثیقا بالغیبیات ؛ فقد "ترسخت الأسطورة فی الإیمان الدینی وطقوس العبادة وأسرار الوثنیة وعبرت عن صمود الحیاة إزاء العدم"(*) , وبالتالی لا بد من فهم المعتقدات القدیمة حتى یسهل علینا فهم الأساطیر , وذلك بسبب الارتباط الوثیق بینهما. 
"والأسطورة لا مؤلف لها , ویتعین أن یكون أصلا غامضا إلى حد ما"(*) , كما تتمیز الأسطورة بعمقها الفلسفی والفكری , وتكون الشخوص فیها عبارة عن آلهة أو نصف آلهة , أما الإنسان فهو مكمل لها لا أكثر , أی أن "جوهر الأسطورة هو الأحداث الخارقة للتی تصدر عن شخصیات لا وجود لها فی الواقع التاریخی"(*) .
وتتناول الأسطورة الكثیر من العلوم الإنسانیة والفلسفیة كالظواهر الطبیعیة أو نشوء الكون والإنسان وغیرها من المواضیع , ومن أشهر الأساطیر القدیمة (اوزیس واوزوریس – حرب طروادة – بجمالیون - برومیثیوس ..الخ ) .
وقد تنوعت الأساطیر تبعا لاختلاف مضامینها فجاءت على النحو التالی :
1- الأساطیر الطقوسیة , وهی التی عنیت بالعبادة .
2- الأساطیر التعلیمیة , وهی التی ظهرت بظهور فكرة وجود كائنات وراء الظواهر الطبیعیة كالرعد والبركان والبرق .
3- الأساطیر الرمزیة , وهی مرحلة أكثر تعقیدا من المراحل التی قطعتها أساطیر التقوس والتعلیم .
4- التاریخسطوریة , "وتتضمن عناصر تاریخیة ومجموعة خوارق تأخذ إطار الحكایة وتنتقل بالتواتر من جیل إلى جیل"(*) . 
أما التراث التاریخی , فهو كل ما یتعلق بالإنسان عبر التاریخ من وقائع وأحداث تاریخیة , "فتلك الحوادث التاریخیة التی حدثت لیست مجرد ظواهر تاریخیة حدثت وانتهت بانتهاء الوجود الواقعی وإنما لها دلالاتها الشمولیة الباقیة القابلة للتجدد , وهی صالحة لان تتكرر من خلال مواقف جدیدة , كما أنها قابلة لتحمل تأویلات جدیدة وتلك الدلالات هی التی یستغلها الأدیب المعاصر فی التعبیر عن بعض جوانب تجربته لیكسب تجربته لونا من العراقة والشمول"(*), "فدلالة البطولة فی قائد معین أو دلالة النصر فی كسب معركة معینة تظل – بعد انتهاء الوجود الواقعی لذلك القائد أو تلك المعركة – باقیة , وصالحة لان تتكرر من خلال مواقف جدیدة وأحداث جدیدة , وهی فی نفس الوقت قابلة لتحمل تأویلات جدیدة وتفسیرات جدیدة "(*). 
ومن خلال قراءتی لشعر معین بسیسو لاحظت قدرة الشاعر على توظیف الأساطیر والشخصیات التاریخیة , كما وظف أحداث تقع ما بین التاریخ والأسطورة , وسأقوم برصد تلك القصائد كل قصیدة حسب موروثها .

أولا / توظیف الأساطیر :
لقد حظیت الأسطورة بمكانة عظیمة فی أدبنا العربی , وقد توفرت فی الشعر الجاهلی أیضا , "ولكنها كانت بالطبع إشارات عابرة لا تمثل منهجا فی توظیف الأسطورة"(*). 
أما فی أدبنا المعاصر العربی خاصة والعالمی عامة , فقد حظیت الأسطورة بمكانة عظیمة فیه , ویعتقد (نورثروب) "أن الشعر ولد من الأسطورة , فالأساطیر هی التی شكلت مصدر انبثاق الأدب تاریخیا"(*) , وذلك بسبب التوافق الكامل بین الشعر والأسطورة " وقد انتهى هذا التوافق والتكامل بین الأسطورة والشعر إلى توفر النتاج الشعری فی أشكال ملحمیة یستمد منها الكثیر من الشعراء العظام"(*) . 
وتعتبر الأسطورة فی أدبنا المعاصر على وجه الخصوص نموذجا هاما من نماذج توظیف التراث , فقد عمل الشعراء والأدباء بشكل عام على دمج الأسطورة فی شعرهم وأدبهم لكی تكون بمثابة إنارة للقارئ , وذلك من خلال فتح الأبواب أمامه لتفهم الأسطورة وربطها بالواقع المعاش , وذلك لما فی الأسطورة من أهمیة كبیرة عند اعتبارها معادلا موضوعیا یوازی ما یحدث فی عصر الشاعر , "ولذلك فقد ظلت الأسطورة عودا سخیا للشعراء فی كل عصر وفی كل بقعة یجسدون عن طریق معطیاتهم الكثیر من أفكارهم ومشاعرهم مستغلین ما فی لغة الأسطورة من طاقات إیحائیة خارقة"(*) , " لذا یمكن اعتبار أن دراسة أسطورة ما كافیة لان تبرز صورة هذا المجتمع إبرازا كاملا فی جمیع نواحی حیاته , فهی معبرة عن أشواقه وصراعاته وارتفاعه وزلاته أیضا"(*) . 
ولكن هل یمكن لأی شاعر مهما كانت ظروفه أو ظروف مجتمعه أو عصره أن یستلهم ما شاء من الأسطورة ؟ قطعا لا , فلا بد للشاعر أن یعی جیدا عند استخدام الأسطورة ولا بد " أن یحس بان استخدام هذه الأسطورة حاجة فنیة , لا یتم لتجربة الشكل على النحو الأكمل إلا من خلالها , أما محاولة التلفیق المصطنع بین التجربة وأیة أسطورة لا توائم حاجاتها التعبیریة فیه جنایة على الأسطورة والتجربة الشعریة .
وهذه لیس من شیم شاعرنا الفلسطینی معین بسیسو بل وكل الشعراء الفلسطینیین ؛ لأنهم عاشوا تجربة مریرة من ظلم وقهر وتعسف وكل ما یمارسه الاحتلال الإسرائیلی ضد شعبهم المجروح , لذلك كان استخدامهم للأسطورة استخداما موافقا بكل ما تحمله الكلمة من معنى , فقد" استقى الشعراء الفلسطینیون رموزهم الأسطوریة من منابع شتى وعالجوا موضوعات سیاسیة واجتماعیة وواقعیة عبروا من خلالها عن البطولة والتجدد والانبعاث والتشبث بالأرض والوطن والهویة"(*) , ففی قصیدة (القمر المحنط) یوظف الشاعر الفلسطینی معین بسیسو أسطورة حرب طروادة لیعبر من خلالها عن الوطن الضائع فلسطین وتخلی العرب عن هذه البقعة المغلوبة على أمرها یقول :
یا وطنی
یا قمرا محنطا صغیر
احمله فی حقیبة السفر
مهاجرا على جواد من خشب
ابحث عن طروادة العرب
مهاجرا شرید (*) 
لقد كانت الهزیمة عام 1967 وما أدت إلیه من نتائج وهجرة الفلسطینیین خارج أرضهم بمثابة تحطیم لكل أمال الفلسطینیین , وبمثابة صدمة قویة وقعت على تفكیر كل فلسطینی وخاصة الشعراء والمفكرین فی ظل صمت عربی رهیب مكتف الأیدی , فكتب الشاعر هذه القصیدة لیعبر من خلالها عن وضع الشعب الفلسطینی بعد تلك الهزیمة , فجواده الذی رحل علیه من فلسطین ما هو إلا جواد خشبی لا یتحرك , وبالتالی لا یدری إلى أین یذهب , وهو یحلم بان یذهب إلى مكان محصن یحتمی فیه , یحلم أن یذهب إلى أی طروادة من الدول العربیة حتى تحمیه من بطش الاحتلال الغاشم , لان طروادة فی ذلك الزمن تعبر عن الصمود والتضحیة فقد استطاعت الوقوف فی وجه الیونان عشرة أعوام , لذلك یتمنى الشاعر أن تقف إحدى الدول العربیة وقفة طروادة فی وجه الاحتلال الصهیونی . 
المصادر والمراجع :
أولا / القرآن الكریم

ثانیا / المصادر :-
1- الأعمال الشعریة الكاملة , معین بسیسو , الطبعة الثانیة , دار العودة , بیروت ,1987م.
2- ألف لیلة ولیلة , رشدی صالح , دار مطابع الشعب , المجلد الأول .
3- الإلیاذة , الملحمة الخالدة لشاعر الیونان القدیم هومیروس , ترجمة أمین سلامة , الطبعة الثانیة , دار الفكر العربی , القاهرة , 1981م .

ثالثا / المراجع :-
1- الأسطورة فی الشعر الفلسطینی المعاصر , احمد جبر شعت , الطبعة الأولى , مكتبة القادسیة , خان یونس , 2002م .
2- استدعاء الشخصیات الراثیة فی الشعر العربی الحدیث , د علی عشری زاید , دار الفكر العربی القاهرة 1417هـ / 1997 م .
3- التراث أثره وتوظیفه فی مسرح توفیق الحكیم , وطفاء حمادی هاشم , المجلس الأعلى للنشر 1998م .
4- التراث الإنسانی فی شعر أمل دنقل , د جابر قمیحة , القاهرة .
5- التراث الشعبی الفلسطینی ملامح وأبعاد , د خلیل إبراهیم حسونة , مكتبة الیازجی , غزة 2002م .
6- التراث فی شعر رواد الشعر الحدیث , د احمد عرفات الضاوی , الطبعة الأولى , مطبعة البیان , 1998م .
7- الموسوعة فی الأدب العربی , عبد الله بن المقفع , جورج غریب . دار الثقافة , بیروت.
8- آفاق الرؤیا الشعریة (دراسات فی أنواع التناص فی الشعر الفلسطینی المعاصر) , د إبراهیم 
نصر موسى , الطبعة الأولى, وزارة الثقافة - الهیئة العامة للكتاب , 2005م . 
9- بدیع الزمان الهمذانی رائد القصة العربیة والمقالة الصحفیة , د مصطفى الشكعة , الطبعة الأولى, عالم الكتب , بیروت , 1403هـ - 1983م .
10- توظیف التراث الشعبی فی المسرح العربی فی مصر , د أحمد صقر , مركز الإسكندریة للكتاب . 
11- دفاتر فلسطینیة , معین بسیسو , منشورات صلاح الدین , القدس , 1980 م .
12- فی التراث والشعر واللغة , د شوقی ضیف , دار المعارف . 
13- ما قالته غزة للبحر , دراسة نقدیة فی تجربة معین بسیسو الشعریة , د نادی ساری الدیك , الطبعة الأولى , وزارة الثقافة الفلسطینیة , رام الله , 1998م .
14- معین بسیسو حیاته , شعره , مسرحه , بسام علی أبو بشیر, دار الثقافة العلمیة , الإسكندریة .

رابعا / الرسائل الجامعیة :-
1- توظیف التراث فی الشعر الفلسطینی المعاصر , صلاح البردویل , رسالة دكتوراه , جامعة عین شمس – الجامعة الإسلامیة - غزة 1422هـ - 2001م .
2- توظیف التراث فی ثلاثیة السبعاوی , إعداد الطالبة باسمة صبح , رسالة ماجستیر , جامعة عین شمس – جامعة الأقصى 2002 م .

خامسا / المجلات والدوریات :
رؤیة نقدیة فی أعمال الشاعر معین بسیسو المسرحیة , د غسان عبد الله وكتاب آخرون بعنوان "لم تسقط من یده الجمرة" , وهی دراسات وقصائد فی الذكرى الرابعة لرحیل معین بسیسو , اتحاد الأدباء والكتاب الفلسطینیین , 1988م .

تاريخ : 8 آبان 1393برچسب:, | 15:59 | نويسنده : رضا سعیدی |

  نام و نام خانوادگی:                      پایه و دوره تحصیلی: اول نظام جدید    نام درس: عربی    نام دبیرستان                  :              شماره طرح درس:4              تاریخ اجرا:   /   /   

موضوع درس: اسم فاعل و اسم مفعول                      هدف کلی : آشنایی با جامد و مشتق                          مدت زمان : 90 دقیقه                                   محل خدمت: جوکار

رئوس مطالب

هدفهای درسی

هدفهای رفتار خروجی

هدفهای رفتار ورودی

سوالات ارزشیابی تشخیصی

نتایج ارزشیابی

مراحل تدریس و انتخاب محتوا

روش تدریس معلم

فعالیت شاگرد

وسایل و ابزار

زمان

سوالات ارزشیابی پایانی

انواع اسمهای جامد و مشتق

 

 

1-اسم فاعل

 

 

2-اسم مفعول

 

 

3- اسم زمان

 

 

 

 

4- اسم مکان

 

 

 

5- صفت مشبهه

 

 

 

 

 

6-اسم مبالغه

 

 

 

7-اسم تفضیل

 

 

 

 

 

دانش آموزان در پایان درس می توانند:

 

 

1-جامد و مشتق را تشخیص دهد.

 

2-انواع اسمهای جامد و مشتق را نام ببرد.

 

3-طریقه ساخت اسم فاعل و اسم مفعول را از دو نوع ثلاثی مجرد و مزید بداند.

 

4-بتواند در یک متن مثل درس چهارم اسم فاعل و اسم مفعولها را درون آن تشخیص دهد.

دانش آموز باید بتواند

 

 

 

1-اسم های جامد را از مشتق تشخیص دهد.

 

 

2-انواع اسمهای جامد و مشتق را نام ببرد.

 

3- طریقه ساخت اسم فاعل و اسم مفعول را از دو نوع ثلاثی مجرد و مزید با ذکر مثال بداند.

 

4-در یک متن جدید می تواند اسم مفعول و اسم فاعل را پیدا کند.

 

5-از طریق دقت در ظاهر فعل و نشانه های آن تشخیص می دهد که آیا این اسم فاعل است یا اسم مفعول و از چه نوع (ثلاثی مجرد یا مزید) ساخته شده است؟

دانش آموز باید بداند:

 

1-کلمه به سه قسمت تقسیم می شود (اسم،فعل،حرف)

 

2-اسم چیست و چه مشخصه ای دارد؟

 

3-فعل چیست و چه مشخصه ای دارد؟

 

 

 

4-با فعل ثلاثی مجرد و مزید کاملاً آشنایی داشته باشد و بتواند آنها را از هم تشخیص دهد.

 

 

5-با اسمهای مفرد، مثنی و جمع و طرز ساخت آنها آشنایی داشته باشد.

 

 

6-بداند که فاعل کننده کار و مفعول کسیکه کاربر آن واقع می شود.

 

7-صرف فعل ماضی و مضارع و نیز انواع ضمیرها را بداند.

 

 

 

 

1- کلمه چند نوع است؟

 

 

 

2-اسم چیست؟

 

 

 

3-فعل چیست؟

 

 

 

 

4-انواع فعل را با ذکر مثال نام ببرد؟

 

 

 

 

5-اسمهای مفرد، مثنی و جمع چه علامتی دارند؟

 

 

 

 

6-فاعل و مفعول در جمله حاوی چه نقشی هستند؟

 

 

7-فعل ماضی را از ذهب و فعل مضارع را از یذهب صرف کند.

 

8-راه تشخیص ثلاثی مجرد از ثلاثی مزید چیست؟

 

 

 

+

 

 

 

+

 

 

 

+

 

 

 

 

+

 

 

 

 

 

×

 

 

 

 

 

+

 

 

 

 

×

 

 

 

+

 

1-شروع کلاس با نام و یاد خدا

یاد خدا و خواندن دعای فرج

خواندن دعا به صورت همگانی

 

 

4 دقیقه

 

 

1-اسم جامد یا مشتق را تعریف کنید؟

 

 

 

2-انواع مشتقات را نام ببرید؟

 

 

 

3-طریقه ساخت اسم فاعل و اسم مفعول چگونه است؟

 

 

 

 

 

 

4-راه تشخیص اسم فاعل از اسم مفعول در یک متن چیست؟

 

 

 

 

 

2-حضور و غیاب

قرائت

پاسخ دادن

دفتر نمره

2 دقیقه

3- بررسی تکالیف

 

دیدن جزوه ها و امضاء کردن

ارائه تمرینهای حل شده درس قبل

خودکار

 

5 دقیقه

 

4-اجرای ارزشیابی تشخیص

پرسش

 

پاسخ

 

 

 

10 دقیقه

 

5-ایجاد آمادگی

 

نوشتن هدفهای درس جدید روی تابلو

توجه

 

گچ و تابلو

 

10 دقیقه

 

6-ارائه مطالب درس جدید

 

نوشتن بروی تابلو همراه با توضیح و پرسش اتفاقی

گوش دادن، تکرار کردن

 

کتاب و تابلو

50 دقیقه

 

 

7- خلاصه و

نتیجه گیری

 

پرسش از شاگردان در صورت لزوم توضیح دوباره

جواب دادن و رفع اشکال

 

 

3 دقیقه

 

 

8-ارزشیابی بعد از تدریس

 

باید سوالات رفتار خروجی را جواب دهند.

پاسخگو

(سوال کردن)

 

کتاب و تابلو

5 دقیقه

 

 

تعیین تکلیف و اختتام

تعیین امتحان جلسه آینده و حل تمرینهای درس جدید ضروری

 می باشد.

داوطلب شدن در درست کردن کاردستی

 

1 دقیقه

 



تاريخ : 8 آبان 1393برچسب:, | 15:59 | نويسنده : رضا سعیدی |